دل‌گرفتگی..

متن مرتبط با «تو همه وجود مني» در سایت دل‌گرفتگی.. نوشته شده است

به تو؛ یک

  • آن روزی که فهمیدم ورای عادت دارم به تو دل می‌بندم، دل بستن برایم تجربه عمیقی از باختن بود، به عمق یک محبت دوساله در پاک‌ترین روزهای عمرم که هیچ هوسی د, ...ادامه مطلب

  • لااقل با تو بال وا کردم

  • زندگی را اگر هدر دادم.. + لاشه باد کرده‌ای بودم.., ...ادامه مطلب

  • من مات تصویر توئم

  • 1. من هیچ‌گاه از تعریفی زیاد خوشحال نشدم، همانقدر که از قضاوت‌های ناعادلانه و اشتباه و فحش‌ها و بدوبیراه‌ها، چراکه من یک شهروند متوسطم و مثل همه آدم‌ها روز خوب و بد دارم، گاهی به تمام جهان آنچنان عمیق خندیده‌ام که شاید گمانِ چندنفری را در راه، نسبت به کلیت انسان‌ها تغییر داده باشم، و گاهی به‌رغم تلاشم برای فروخوردن احساسات، آنچنان در میانه خیابان به پهنای صو, ...ادامه مطلب

  • فاقد ارزش خوانش_به تو_نامه سوم

  • سلام عزیزم؛ بگذار راحت بروم سرِ اصلِ مطلب. چندروز پیش داشتم می‌رفتم داخلِ شهرک برای کاری، (باید روزی از تجارب جالب و عذاب‌آور دوازده‌سال زندگی در شهرک نظامی ارتش برایت بنویسم)، و موقعِ برگشت، از درِ آقایان خارج شدم. (دلیلش هم فقط این بود که حال و حوصله سلام و علیک‌های تصنعی با آشنایی که احتمال داشت ببینم نداشتم، علاوه بر آن، درِ ورودی خانوم‌ها همیشه بسته است, ...ادامه مطلب

  • به تو

  • 1. اولین سال‌هایی که شروع کردم به درک تفاوت وضعیت اطرافم با آدم‌های دیگری که می‌شناختم، با بهت برخورد می‌کردم. هنوز مثل بچه‌ای که نمی‌داند داغی می‌سوزاند و دیوار ضربه می‌زند، بی‌محابا رفتار می‌کردم و هرآنچه در گستره روحم اتفاق می‌افتاد بی‌ملاحظه آنکه, ...ادامه مطلب

  • اگر تو را ندید بگیریم

  • در چه حالت شکوهمندی تنهام! تنهای تنهای تنها., ...ادامه مطلب

  • پاییزِ با تو

  • شنیدن, ...ادامه مطلب

  • تو هیچی نیستی!

  • لفظ رفیق رو خدشه‌دار کردن؛ انقدر هی میگن رفیق، رفیق. تو اگر رفیق بودی الآن با یه هارد میومدی اینجا که کل وست ورلد و بلک میرر و دیس ایز آس و تاریخ آنلاین توش بود. بگذریم از اینکه پیر پرنیان اندیش و نبرد من و تسخیرشدگان و پرواز بر فراز آشیانه فاخته ‌و ریگ روان رو هم می‌خریدی به عنوان هدیه میاوردی و شبا می‌شستی بالای سرم می‌خوندیشون! اینا تازه خوان اوله! اسم خودشم می‌ذاره رفیق. ,هیچی,نیستی ...ادامه مطلب

  • بر وزن «کریم به خدا تو مسلمون نیستی»

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">,«کریم,مسلمون,نیستی» ...ادامه مطلب

  • کتتو بپوش

  • خودم حال ندارم بنویسم. نویسنده‌ها‌ هم خفه خون گرفتن! لذا اینو می‌ذارم اینجا، از حسین شهبازی‌زاده (ایشالا که معرف حضور هس!) بخونید، گرچه خیلی ناقصه و احتمالا خود حسین شهبازی هم حال نداشته، ولی باز از هیچی بهتره. بخونید و بعد همه یکصدا تف کنیم تو صورت اصولگرایی و نواصولگرایی و قالیباف و رئیسی و روحانی, ...ادامه مطلب

  • جان مریم چشماتو وا کن..

  • باورم نمیشه مردی! مثل همون وقتی که باورم نمیشد کیلومترها اونطرف‌تر جهان با جابز خداحافظی کرد. پاشو مریم. من منتظر بودم خوب شی لعنتی! من منتظر بودم خوب شی.. عکست زنده‌س! چشمات، نگاهت، گراف هفده‌رأست، استادات، همکلاسیات، دفترت! لعنت بهت.. باورم نمیشه! دارم به پهنای صورت گریه می‌کنم و باورم نمیشه.. , ...ادامه مطلب

  • اجازه بدید یه بار بگم برای همه..

  • دیشب تا صبح خوابم نبرد. عمومی‌هارو خوب زدم. دفترچه تخصصی رو دادن، ریاضی رو فکر کنم ۵۰-۶۰ زدم، حدود ۲۰-۳۰ درصد کمتر از چیزی که فکر می‌کردم می‌تونم. تا یه جایی‌ش رو که زدم حالم بد شد و کلا شاید ۱۰ درصد فیزیک زدم.. حدود ۱ ساعت هم مونده بود به تموم شدن جلسه دیگه نتونستم (حالم به شدت بد بود و هوا به شدد, ...ادامه مطلب

  • بدون هیچ دلیلی، خاک تو سر جلیلی

  • پاسخ:معلومه، اون حرکت که صددرصد محکومه. مسئله اینه الان کسانی دارن به «ما»یی که اتفاقا از اون جمع اندک اظهار برائت هم کردیم، انگ بی‌ادبی میزنن که خودشون بی ادب‌ترین آدمان. نه، میدونید، اینا دوست دارن جماعت حزب‌الله رو متوحش ببینن. چون در اون صورت میشن جبهه آزادی‌خواه دموکرات میانه‌رو، و میتونن حتی , ...ادامه مطلب

  • دیکتاتور

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">, ...ادامه مطلب

  • برای تو در دوردست‌ها

  • از آن‌جا که پشت چشم‌های این منِ هرچند ضعیف، هرشب یک بغضِ خوابیده‌ست در بزرگداشت دردِ «انسان»، و از آن‌جا که شعر را خواسته‌ام برای «رجز»، احساس را خواسته‌ام برای شعله کشیدن در رثای شانه‌های خسته از تحمل «بار امانت» و عقل را خواسته‌ام برای استغراق در مفهوم «آزادی»، - آنجا که مشت‌ها گره می‌شوند برای آ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها