بغضم چنگ زد که گریه شود، بدو بدو دهانم را بردم زیر شیر آب، قلپ قلپ آب و یک چیز سنگینِ تلخِ بزرگِ را از حلقومم فرو دادم. گریهم نگرفت. حالا انگار آن چیزِ سنگینِ تلخِ بزرگ، با آن جرعههای آب جاری شده توی خونم؛ تمام درونم گریه میکند. + یلدا جان، نت ندارم. + ثبت نام کردم. برعکسِ چیزی که فکر میکردم، نه زبان نه هنر ثبت نام نکردم. با حسرت، همان اولین تیک را زدم. «گروه آزمایشی ریاضی و فنی». + کمتر از پنج ماه تا کنکور، و من همچنان همنقدر ناآرام... , ...ادامه مطلب
شب جمعه که نباید خوابید.. , ...ادامه مطلب
عید کجا بود! هی عید عید می کنند این ها... چراغانی و شیرینی و شربت و شام... اینکه در چشمانم نیستی، می زند زیر کاسه کوزه هر چه خوشی ست. یک سال دیگر هم گذشت. پارسال، توی خیابان های قم، چراغ ها تار شده بودند در نگاه هام... امسال... امسال... تهران لعنتی، با خیابان های لعنتی ترش... - کوفه - . بگذریم از اینکه بعضی ها بهانه رقص های مختلط پیدا کرده بودند... یک حرفی دارم با تو. ببخشید. با شما. یک حرفی دارم با شما. نگاهم نکنید. بلور نرگس های زیباتان را با نگاه به ظلمات صورتم خدشه دار نکنید... انقدر دعایم نکنید! انقدر صدایم نکنید که برگردم... نیستم! برگشتنی نیستم. تا گلو رفته ام در ل,هزار و صد واژه,هزار و صد واژه انگلیسی,کتاب هزار و صد واژه,دانلود هزارو صد واژه,هزار صدا,هزار صدای سنتی,هزار صدا ارسباران,دانلود کتاب هزار و صد واژه ...ادامه مطلب
سلام. خودتان میدانید از بچگی عادت نداشتهام بروم بغل پدرم. میگویند دختر است و پدرش؛ من دختر بودم و خودم. آخرین باری که بغلش کردم میدانید کی بود؟ وقتی گفت برمیگردیم قم. که بعد فاتحهاش را خواند. که بغلم هدر شد. خودتان میدانید ناز دخترانه نداشتهام. دخترانگی بلد نبودهام. حکما حالا هم بلد نیستم خودم را عزیز کنم. از نازهای دخترانه هم منزجرم. از کلمات دخترانه. از فکر مهمانی فردا و لباسِ پس فردا. از این قوسی که توی صدایشان هست. از این پشت چشم نازک کردنها. که بلد هم نیستم. حالا هم بلد نیستم صدایتان کنم «حضرت پدر» و از این حرف ها. دخترانهست. درست حس,هزار و صد واژه,کتاب هزار و صد واژه,دانلود هزارو صد واژه,هزار صدا,هزار صدای سنتی,هزار صدا ارسباران,دانلود کتاب هزار و صد واژه ...ادامه مطلب