این که دلم در این وضعیت بغرنج آرام است،
یا نشان از این دارد که او به بی رحمانه ترین شکل ممکن دست گذاشته روی نقطه ضعف من و هی فشار می دهد که جانم از سر انگشتانم بیاید بیرون یا به روایتی دارد دروغ می بافد و حالش خوب است و فقط می خواهد زهرش را تا آخر بریزد، یا اینکه دلم آنقدر مرده که دیگر نمی فهمد چه بلایی در اثر آه یک آدم قرار است پس از این به سرم بیاید.
می خواهم بروم بخوابم که نفهمم.
اما اگر بروم بخوابم، کی خانه را جمع کند؟ کی جارو کند؟ کی شام درست کند؟ کی ظرف ها را بشوید؟ کی کف آشپزخانه را تمیز کند ؟ [:(( ] کی لباس ها را بندازد لباس شویی و بعد هم اتو کند که اهل خانه از سفر برگردند و فردا آماده بپوشند و بروند سر کارشان؟ از همه مهم تر... اگر من بخوابم، کی باید تمام شب را گریه کند که خدا رحمش بیاید و بیچاره اش نکند؟
+ یه جایی ش هم هست می گه: خدایا هیچ راهی برام نمونده، جز این که عذرمو قبول کنی... می دونی؟میدونی؟
بعدا نوشت: خب از بین همه اون کارا زورم فقط به شکمم رسید. شام حذف شد :(( متعاقبا ظرفا هم حذف میشه.
برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 157