همه‌ام درد می‌کند..

ساخت وبلاگ

نفس اعتراض است که بعضی‌ها را به جبهه مخالف می‌کشاند. اگرنه عده‌ای، نه مانیفست مشخصی دارند، نه اصلا می‌دانند در زندگی دنبال چه چیزی هستند، و نه باخبرند عقیده‌ای که با آن مخالفت می‌کنند چیست و چه می‌خواهد. حقیقتش، اعتراض کردن و اپوزیسیون بودن، ایجاد یک نوع توهم شجاعت می‌کند و زمینه خوبی‌ست برای قهرمان‌سازی. برای به تصویر کشیدن. برای موسیقی ساختن. و اعتراض دایره‌ مشترکی‌ست برای ایجاد یک «ما»ی نسبتا ارزشمندتر و انسانی‌تر از «ما»های دیگر. «ما»هایی که باید بروییم. «ما»هایی که باید بجنگیم. «ما»هایی که در راه آرمان‌های نداشته‌مان می‌میریم. «ما»هایی که قهرمان می‌شویم. یعنی از مد فاصله می‌گیریم. از عروسک فاصله می‌گیریم. از بغل پدر و مادر فاصله می‌گیریم و هویتی پیدا می‌کنیم با مضمون سیاسی. «ما» به چیزی، حکومتی، فردی، انقلابی، اعتراض داریم. به یک باور اعتراض داریم و اعتراض به آن باور، باور ماست.


و کلمات، قربانی این جنگند. اگرنه، من در شما نه آزادی می‌بینم، نه رویش، نه بالیدن. نه که طبعا نباید ببینم. اتفاقا من کسی هستم که باید می‌دیدم. چون بیشتر از آن‌ها که «خودی» می‌نامندشان، به حرف‌های شما گوش کردم. با شما نشستم و بلند شدم. تا سرحد احساس نفاق از شما گفتم. از شما شنیدم. 


کاش می‌شد نشان داد آزادی واقعا چیست و عشق اصلا از کجا آمده است. کاش می‌شد جنود جهل و عقل را فهمید و با چشم دید و با قلب، محل اجتماع عقل و عشق و آزادی و فریاد و انسانیت را حس کرد. کاش من انقدر بدریخت و کم‌توان و دلتنگ و سست نبودم.. 


+ کنکور بیش از آنچه هرکس تصور کند، پر و بالم را ریخت. یادم باشد هزارهزار طلبکارم از این روزگار. یادم باشد هزارهزار باید از حلق دنیا بیرون بکشم روزهای پروازم را. یادم باشد.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 4:26