آره دیگه رفیق؛ تازهتازه فهمیدم زیر اون سنگی که بالاسرش آلیس میخوندیم، هیچی نبوده. خالیه. خالیِ خالی. فرزانه تازگیا بهم گفته. نه که صاحابش تیکهتیکه شده باشه، نه؛ صاحابش پودر شده با باد رفته آسمون. پودر. خلاصهش که زیر سنگش خالیه.
خورد و خاکشیرم کن رفیق! پودرم کن. منو بچلون تو ید قدرتت، که جونم در بیاد. جامِ بلا و باده رو بیخیال؛ خودت مستقیم مچالهم کن. اینجوری از همه مقربترم. توی دستاتم. هرچند مچاله.
برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 143