1.
چهره انتزاعی اصلاحات در ذهن من، آنجا خیلی خندهدار شد، که بعد از صحبتهای موحدی کرمانی راجع به تخلفات میلیونی در انتخابات، یادم افتاد حضرات خودشان در پی «تَکرار میکنم» خاتمی اسم موحدی کرمانی و ری شهری را، در برگههای رأی نوشتند!
2.
توییت چندوقت پیش تاجزاده:
در شکوه دوم خرداد۷۶ و اقتدار منتخبش همان بس که میگویند انتخابات در ایران دیگر انتخابات نیست، انتصابات #سیدمحمدخاتمی است.
این همان دموکراسیست که حرفش را مدام میزنند.
3.
نمیخواستم بگویم؛ اما، ما را محکوم میکنید به فرمانبرداری بی چون و چرا از ولایت مطلقه فقیه؛ از خودتان بدتان نمیآید هر بار که سید محبوبتان حمارپندارانه با «تَکراری» مستتان میکند؟ به ریشهری رأی میدهی؟ به موحدی کرمانی رأی میدهی؟ روی دستت 30+16 مینویسی؟ خلایق هر چه لایق .
4.
فقط بدان لیستها را اینگونه میبندند؛ خبرش پیچید، تو بایکوت کن. دو میلیارد خواستهاند که طرف را ببرند توی لیست شورای شهر اصلاحات. مدیونی اگر 98 روی دستت ننویسی 30+16، و دینت را به «تَکرار» کردنهای آن سید عزیز ادا نکنی. مدیونی.
5.
چرا آقای علم الهدی سعی نمیکنند کمی هوشمندانهتر برخورد کنند؟ چرا از هوشی که مؤمن باید داشته باشد بهرهای نبردهاند؟ مسئله امروز مملکت را بین چهارتا حرف مفت گم کردهاند و آقایان هر روز بیش از پیش به آن دامن میزنند.
شبیه یک جور خط و نشان کشیدن میماند. برای چه کسی خط و نشان میکشد آقای علم الهدی؟ مملکت دارد به قهقرا میرود، نماینده مجلس و امام جمعه و مردمی که معلوم نیست دردشان چیست، دارند یک بازی بی سر و ته n میلیونی میکنند راجع به کنسرت توی مشهد.
6.
آن بندهخدا، عربسرخی را هم خدا زده. خودم را برای اظهار نظر خسته نمیکنم.
7.
به حرفهای «طرفدار»ها گوش نکنید. اسمش روش است، «طرفدار» است، حالا یا یک پولی توش دارد، یا یک نفعی، یا یک هیجانی، یا خیلی کم تفکری. پول و نفع و هیجانش که به درد ما نمیخورد، آن تفکر را هم برو از بیطرفها بشنو. خالصش را.
8.
آقای روحانی در نظر من به یک شخص عقدهگشا میماند که در تمام چهار سال گذشته، در حال خط و نشان کشیدن برای جریان مقابل بوده.
دیدهاید این دست آدمهای حقیر را که میگویند «چنان ماشینی میخرم که چشم فلانی در بیاد»؟
همان.
9.
چقدر سخت است هیچی نباشی. چقدر سخت که یک دختر هجده ساله باشی یک گوشه دور افتاده بی آنکه بتوانی یقه کسی را بگیری، کسی را بازخواست کنی، یا چمیدانم، لااقل جمع کنی از اینجا بروی.. بروی یک جای دور. خیلی دور.
10.
دیروز بود که رمضانِ قبلی تمام شد و نصفه شب از خانه دوستم که برگشتم، گوشیم را چک کردم که خانه جا گذاشته بودم. یلدا چندتا پیام داده بود، فاطمه هم فکر کنم. چند نفر هم زنگ زده بودند، همه با یک خبر مشترک:
قبول شدی دیوونه!
11.
خدایا، میگویند تو جباری. میدانی امسال چقدر سخت بود برای من. میدانی چقدر بالا پایین داشتم که هیچکس نمیداند. میدانی سختم بود، مرا خورد، بلعید، شکست. میدانی تو کتِ این بنده ناآرامت نمیرود یک سال روزی 12 ساعت درس خواندن. خدایا، تو میدانی رؤیاهایم چیست. تو میدانی چقدر میخواهمت. تو میدانی من واقعا چه کسی هستم و تحمل میکنی پردهدریهایم را. مثل سال قبل شیرینزبانی بلد نیستم. از آن بندههای تلخم که قاطی شدن با کسی را بلد نیستم. حرفهام را نمیخرند. نمیپذیرندم. نمیخواهندم. تو میدانی چرا میخواهم هرآنچه را که میخواهم. تو جبران کن کاستیهای این ضعیف را که زود از پا در میآید. که زود زمین میخورد. که خیلی سنگ میاندازند زیر پاهاش. که خیلی تنهاست. که جز تو هییییییییییچکس را، هیچکس را ندارد. تو جبران کن اینهمه کاستی این بنده شیطنتآمیزِ یکلحظهیکجاننشسته را. خدایا؛ میگویند تو جباری. خودت جبرانِ زخمهای زمین خوردن تمام تنم باش.. نگذار امسالِ جهنمی تکرار شود..
12.
أیها المتکلف لوصف ربک!
زحمت نکش..
13.
یادم نمیرود، و نمیبخشم؛ دنبالهروی شما بود که «طرفدار»ان جوگیرتان به ما ننگ خشونتطلبی بستند.
آقای رئیس جمهور! صدای من را نمیشنوید اما برای خدا مهم نیست که شما رئیس جمهورید..
14.
آنها که راجع به پست پایین، رمز خواستند، هیچکدام غریبه نبودند. رمز به همه تقدیم خواهد شد، با افتخار.
برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 138