خیلی نوشته بودم راجع به امروز؛ اما پر از فحش بود و فحش بد هم.
بنابراین مسکوت میمانم!
این چند روز مانده به انتخابات طرفداران هر دو طرف را بی هیچ ملاحظهای مستفیض کردم، از تبلیغات هیجانزده و دور از عقلانیت هر دو طرف غصه خوردم، و ناامید و خسته شدم. ناامید و خسته بودم. هستم.
فکر میکنم آقای روحانی انتخابات را با اختلاف قابل تأمل میبرد؛ اما به هرصورت، هرکدام از دوطرف که ببرند، مینشینم زارزار برای این قحط الرجال میگریم.
شما نمیدانید. مایی که زندگیمان گره خورده به این آرمانها و آرزوها، مایی که از وقتی بیدار شدیم اولین خاطره خطور کرده به ذهنمان چشمهای او بود، مایی که نمیتوانیم بی تفاوت باشیم، جا دارد با این روضه مکشوف لحظهای هزار بار بمیریم.
خشمهام با فحش دادن تشدید میشوند و این خوب است. چون بعدِ خشمگینی دلم طاقت نمیآورد و گریه میکند. گرچه؛ «پشت این گریه خالی شدن نیست».
برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 134