کجا؟!

ساخت وبلاگ

1.

«کجا می رین»؟

«سر پل آهنگ».

 

2.

«ماهان! ماهان»!

...

«ماهان»!

...

«ماهان جلوییا صدات می کنن».

«چیه»؟

«تو چیزی می فهمی»؟

«آره»!

«ما نمی فهمیم»...

«چون صداش آرومه».

 

3.

«تو مثه بارون بهاری... من مثه برگریزون پاییز... ریزش ما توی ما دو تا مشترکه»...

«ریزشه که توی ما دو تا مشترکه»...

 

4.

بریز. لیوان اول را. لیوان دوم را. لیوان سوم را. چهارمی را. پنجمی را.

از همان اول هم شراب مست نمی کرد که... جمال ساقی را عشق است...

چایی که تو بریزی را عشق است...

چای مجلس تو را عشق است...

 

5.

باران بریز. باران بریز توی کاسه ام. آب دریا را خم کن که سرریز شود توی دست هایم. یک دریا را جا می کنم توی دست هایم. بریز اگر باور نمی کنی... دستِ من شاهراه متصل به درونم است. مثل وقتی که دستم را می گیری و قلبم صدا می کند... مثل وقتی که دستم را رها می کنی و قلبم صدا می کند... حالا دریا را خم کن مثل خمره، دریا را مثل خُم، خَم کن که سرریز شود توی دست هایم. در شأن شما نیست پیاله چرخاندن که... دریا بریز برایم. باران بریز... بریز توی دست های متصل به درونم، که سرم برود... که قلب بی ملامت عقل بی عقل، آسوده پادشاهی کند... دریا را برایم بریز... دریا را خم کن که بریزد توی دست های متصل به درونم...

 

6.

مستی حالا حالا ها جا دارد... مستی آخر ندارد... علوم عالم آخر دارد، جهان مستی نه... باران بریز توی پیاله ام. اقیانوس های زمین را تبخیر کن و ابر کن و باران کن و باران بریز توی پیاله ام. دست هایم را چفت کرده ام کنار هم، که آب بارانت نشت نکند به بیرون. باران بریز توی پیاله دست هایم...

 

7.

بچه کویر که این چیزها حالی ش نمی شود...

برای بچه کویر همه چیز یعنی آب.

برای بچه بزرگ شده با آب شور، همه چیز یعنی آب شیرین.

برای بزرگ شده کویر، همه چیز یعنی صدای آبی که شب ها زیر تن بیدار و تکه تکه اش می آید.

که باید سرت را بگذاری روی سینه کویر، و گوش کنی.

کویر، چشمه چشمه آب زیر سر دارد... چشمه چشمه گل. کویر، جنگل زیر سر دارد... کویر، باران بالای سر دارد. آسمان بالای سر دارد. از من بپرسی، می گویم کویر، دریای متصل به آب های جهانی زیر سر دارد...

 

8.

سرد یعنی گرم نه. سرد یعنی هوایی که توش، دندان هات بخورند به هم. جمع شوی توی خودت. دو متر قدت بشود نیم متر.

سرد یعنی گرم نه. سرد یعنی چشم یخی. نگاه بی حس. سرد یعنی خشک.

سردم. خشکم.

یک پیاله باران لطفا...

 

9.

در شأن شما نیست با کوزه آب آوردن...

دریا را خم کن توی پیاله ما...

 

10.

«بخند»؟

«دیوونه».

«نه. مرگ من! بخند دیگه»!

خندید.

 

11.

دریا از دست هایتان جاری ست...

ترجیح می دهم آب را از سرچشمه دریا بنوشم...

مستم... مست که نمی فهمد در حد این حرف ها نیست...

 

12.

«چایی نمی دن سارا»؟

«برو خونه تون چایی بخور خب».

«نمی خوام».

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : تا کجا؟,حاجی کجا؟,کو کجا؟,چی؟از کجا؟,کی کجا؟, نویسنده : ebihich8 بازدید : 148 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08